در بررسی منظومههای پهلوانی با موضوعی ویژه و مهم مواجه هستیم و آن هم انعکاس نبردهای دینی در این آثار است. پهلوانانی همچون رستم، فرامرز، جهانگیر، سام و حتی گرشاسب در بسیاری از موارد وظیفۀ اصلی خود را گسترش دین یزدانی میدانند؛ نکتۀ دیگر این است که دینی هم که اینان قصد گسترش آن را دارند، بیشتر با عقاید اسلامی سازگار است و این موضوع از این نظر مهم است که شخصیتهای این داستانها از نظر زمانی مربوط به قبل از اسلام هستند. دلیل این موضوع این است که راویان و سرایندگان این آثار در دورۀ اسلامی میزیستهاند و نگاه اسلامی هم که به جنگهای دینی و غزوات وجود داشته، بر این آثار حاکم شده است. این موضوع بیشتر در منظومههای پهلونی پس از شاهنامه صدق میکند؛ چرا که در شاهنامه اگر چه نبردهای دینی گشتاسب و اسفندیار نیز مطرح است؛ اما انگیزه و نگرشهای اعتقادی این دو شخصیت در گسترش یکتاپرستی با مبانی اعتقادی ایران باستان سازگارتر است. در این مقاله تعدادی از منظومههای پهلوانی پس از شاهنامه (کوشنامه، گرشاسبنامه، فرامرزنامه، سامنامه و جهانگیرنامه) از این منظر بررسی شده و دلایل این نگرش نیز تحلیل شده است.